عقل و احساس
✔️کتاب عقل و احساس نخستین رمان عاشقانه جین آستن است. جین آستن در این رمان، تقابل عقل و احساس در کامیابیها و ناکامیهای دو خواهر با ویژگیهای متفاوت را به تصویر میکشد و دو فرجام متفاوت را برای آنها رقم میزند.
عقل و احساس (Sens And Sensibility) رمانی کلاسیک است که در سال 1811 برای نخستین بار منتشر شد. برخی منتقدان آستن را پیشگام رمانهای احساسی میدانند و او را با انعکاس واقعیت در آثارش میشناسند. آستن در رمان «عقل و احساس» احساسات و درونیات انسانها را نشان میدهد و در این راه سعی نمیکند مخاطب را با عبارات مستقیم قانع کند؛ مخاطب کتاب از لابهلای گفتوگوها و واکنشهای شخصیتهای داستانی با آنها آشنا میشود و این یکی از نقاط قوت کتاب است.
حوادث این رمان در جنوب غربی انگلستان و در بین سالهای 1792 تا 1797 روی میدهند و نویسنده داستان زندگی و عشقورزی دو خواهر را روایت میکند؛ دو خواهری که تفاوتهای زیادی با هم دارند و عنوان کتاب نیز نشانگر تفاوت این دو است. این دو در شرایطی یکسان زندگی کردهاند اما رفتارشان کاملا با هم متفاوت است. نکته جالب درباره این رمان در این است که قضاوت در پایان داستان به خود خواننده واگذار میشود و اوست که باید تصمیم بگیرد عقل بهتر است یا احساس؛ گویی جین آستن (Jane Austen) هم در این دو راهی گرفتار شده و نمیتواند بین این دو یکی را برگزیند.
در بخشی از کتاب عقل و احساس میخوانیم:
اِلنور. اِلنور. اشتباه تو همین جاست. او الان آماده پذیرش توست. درسته که بعضىها او را تشویق به ازدواج با دختر پولدارترى مىکنند ولى اگر تو کمى امیدوارش کنى، همهچیز درست مىشود. خودت بهتر مىدانى که مردها را چطور مىشود از راه به در کرد. اصلاً به گذشته و حرفهاى غیرمنطقى که از یک ازدواج غیرممکن زده شده، توجه نکن. خوشبختانه تو آنقدر عاقل هستى که بفهمى بعضى از چیزها شدنى نیست به نظر من تنها کسى که مىتواند تو را خوشبخت کند، کلنل براندون است. من هم از تو در این قضیه حمایت مىکنم." بعد در حالى که سعى مىکرد آهسته صحبت کند، ادامه داد. "این اتفاق همه را خوشحال مىکند." سپس کمى به این طرف و آن طرف نگاه کرد. "خوشبختى تو آرزوى همه ماست. مخصوصا فانى و مادرش. خانم فرس واقعا زن مهربان و بانزاکتى است. دیروز خودش به من گفت که خوشبخت شدن اِلنور آرزوى من است.
بیشتر
عقل و احساس (Sens And Sensibility) رمانی کلاسیک است که در سال 1811 برای نخستین بار منتشر شد. برخی منتقدان آستن را پیشگام رمانهای احساسی میدانند و او را با انعکاس واقعیت در آثارش میشناسند. آستن در رمان «عقل و احساس» احساسات و درونیات انسانها را نشان میدهد و در این راه سعی نمیکند مخاطب را با عبارات مستقیم قانع کند؛ مخاطب کتاب از لابهلای گفتوگوها و واکنشهای شخصیتهای داستانی با آنها آشنا میشود و این یکی از نقاط قوت کتاب است.
حوادث این رمان در جنوب غربی انگلستان و در بین سالهای 1792 تا 1797 روی میدهند و نویسنده داستان زندگی و عشقورزی دو خواهر را روایت میکند؛ دو خواهری که تفاوتهای زیادی با هم دارند و عنوان کتاب نیز نشانگر تفاوت این دو است. این دو در شرایطی یکسان زندگی کردهاند اما رفتارشان کاملا با هم متفاوت است. نکته جالب درباره این رمان در این است که قضاوت در پایان داستان به خود خواننده واگذار میشود و اوست که باید تصمیم بگیرد عقل بهتر است یا احساس؛ گویی جین آستن (Jane Austen) هم در این دو راهی گرفتار شده و نمیتواند بین این دو یکی را برگزیند.
در بخشی از کتاب عقل و احساس میخوانیم:
اِلنور. اِلنور. اشتباه تو همین جاست. او الان آماده پذیرش توست. درسته که بعضىها او را تشویق به ازدواج با دختر پولدارترى مىکنند ولى اگر تو کمى امیدوارش کنى، همهچیز درست مىشود. خودت بهتر مىدانى که مردها را چطور مىشود از راه به در کرد. اصلاً به گذشته و حرفهاى غیرمنطقى که از یک ازدواج غیرممکن زده شده، توجه نکن. خوشبختانه تو آنقدر عاقل هستى که بفهمى بعضى از چیزها شدنى نیست به نظر من تنها کسى که مىتواند تو را خوشبخت کند، کلنل براندون است. من هم از تو در این قضیه حمایت مىکنم." بعد در حالى که سعى مىکرد آهسته صحبت کند، ادامه داد. "این اتفاق همه را خوشحال مىکند." سپس کمى به این طرف و آن طرف نگاه کرد. "خوشبختى تو آرزوى همه ماست. مخصوصا فانى و مادرش. خانم فرس واقعا زن مهربان و بانزاکتى است. دیروز خودش به من گفت که خوشبخت شدن اِلنور آرزوى من است.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی عقل و احساس